اسرا و صدرااسرا و صدرا، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

دوقلوهای من

دست نوشته های یک مادر برا دوقلوهای زیباش

رمضان ماه ضیافت الهی

1393/4/7 13:56
نویسنده : لیلا
157 بازدید
اشتراک گذاری

اگر وجود خود را به زمينى تشبيه كنيم، تهذيب نفس و اخلاق، همچون زدودن علفهاى هرزه و شاخ و برگهاى آفت گرفته از مزرعه و باغ زندگى است.
آراستگى به كمالات معنوى نيز، مثل شكفتن غنچه و به برگ و بار نشستن آن است.
دريغ از غنچه‏اى كه نشكفته پرپر شود،
و... شاخه‏اى كه به بار ننشسته، بشكند!
گاهى موعظه و حكمت، بذر اين «مزرعه وجود» است،
گاهى تنبه و بيدارى، زمينه ساز شكفتن «گل كمال» است،
گاهى قرار گرفتن در مدار يك روح قوى و جاذبه عرفانى، انسان را بالا مى‏كشد و از خاك به افلاك مى‏ برد.
گاهى هم، مجلس و محفل با شور و حالى، فطرت را گرم و روشن و شكوفا مى‏سازد و انس با خدا را فراهم مى‏آورد.
«رمضان»، مجموعه ‏اى از همه اين زمينه‏ ها و عوامل و فرصتى براى شكفتن است.
هم بهار قرآن و موسم نيايش و راز و نياز است،
هم فصل حضور در ميعادگاههاى معنويت بار مساجد و نمازها و مجالس قرائت و دعا و حال و حضور و احياست،
هم موسم نشستن بر مائده تقوا و عفاف و بهره‏مندى از ضيافت خدا و قرآن است،
هم ذخيره سازى عمل صالح و حسنات، و هم زدودن آثار سيئات و توبه از گناهان و پاكى از رذايل.
اگر تلاش در مسير «خودسازى»، تكليف مادام العمر هر يك از ماست، اين وظيفه در «ماه خدا» دو چندان مى‏شود و رها شدگان از دام ابليس و نجات يافتگان از چنگ عادات زشت و زندانِ «هواى نفس» نيز در اين موسم خدايى بيش از فرصتها و مناسبتهاى ديگرند.
«جوان»، در مناسبترين دوران عمر خويش است، تا جلوه‏ هاى ملكوت را در زندگى نشان دهد و در پى ره يافتگان سلوك و نوشندگانِ از چشمه «توبه و تزكيه» رود.
و... «رمضان»، بهترين فرصت براى شكوفايى است.
«خودسازى» براى جوان، كه در فصل شكل‏گيرى شخصيت انسانى خويش است، يك «ارزش» است.
رمضان، الگويى براى جوانان است، تا در سايه آن به «چگونه بودن» و «چگونه زيستن» مورد نظر مكتب، دست يابند.


الگو، هميشه شخص نيست، گاهى هم يك «برنامه» است.
روزه و رمضان، يك برنامه الگو براى جوانان است، كه هم «نظم دقيق» در زندگى را مى‏آموزد، هم «سحر خيزى» و نشاط سحرگاهى را تمرين مى‏دهد، هم سلامتى جسمى را تضمين مى‏كند، هم مشاركت در كارهاى خير و همراهى با سحر خيزان با صفا را دارد، هم توبه و دعا و نيايش و انس با قرآن و حضور در مجالس قرآن و دين‏شناسى و آموختن احكام را وارد زندگى انسان مى‏كند.
در رمضان، بيش از اوقات ديگر، روزه‏دار در پى عمل «طبق وظيفه» و مراعات «صحت عمل» و «درستى عبادت» است.


رمضان يك الگو و سرمشق است، براى اينكه ثابت كند «مى‏شود».
آرى، مى‏شود بر نفس اماره غلبه كرد، مى ‏توان حرص و آز و شهوت را مهار زد، مى‏شود به خاطر «خدا»، از خواسته‏هاى «خود»، چشم پوشيد، مى‏شود با تقويت اراده و تصميم جدى، حتى ساعتى پيش از اذان صبح بيدار شد و با شب و سحر و ستاره و افق و اذان و نماز اول وقت، انس گرفت.
رمضان تمرينى براى «مى ‏توان» و دليلى براى اثباتِ «مى‏ شود» است.
از امساك اين ماه و معنويت اين فصل، توشه و الگويى براى همه سال بگيريم و درسها را تكرار كنيم.
اينگونه، رمضان را به «الگوى معنوى» تبديل كنيم.
«رمضان»، بهار معنويت و عرفان و موسم بازگشت به سرشت پاك و فطرت خدايى و پر گشودن در فضاى نيايش و عبوديت و شكوفايى گل رحمت در بوستان جان است.
روزه، آزمون سراسرى «اخلاص» بندگان است.
آنان كه طول سال، در اسارت «شكم» و «شهوت»اند و همواره اسير «نفس» و گرفتار «ماديات» اند، در اين فصل از دام نفسانيات رها مى‏شوند و از كمند «تعلقات» آزاد مى‏گردند.
مى‏گوييد نه؟ سرى به منزلگاه دلتان در صبح و شام رمضان بزنيد. مى ‏بينيد كه پاكيزه ‏تر از روزهاى ديگر و منزّه‏تر از حالاتِ ديگر است.
روزه، رهاننده انسان از «خود» و رساننده او به «خدا»ست.
اين را دعاهاى «افتتاح» و «سحر» و «ابو حمزه» مى‏گويد، و سحرهاى پر بركت و سرشار از نور و افطارهاى آميخته به معنويت و جلسات دعا و قرائت قرآن و زمزمه و نيايش و شبهاى احياء و «ليلة القدر».
كيست كه بر سفره مولا بنشيند و گرسنه برخيزد؟! مگر نه اينكه اين ماهِ «ضيافة اللَّه» با مغفرتهاى الهى و نفحاتِ رحمانى گِره خورده است؟
حتى آنان كه «اطعام» مى‏كنند و اهل «احسان» اند، به نوا مى‏ رسند و نوايشان همان دست يافتن به رتبه والاى «قبول» است.
رمضان، ضيافت نور و «مائده تقوا» و دعوتى است به باز يافتنِ «خودِ گمشده».
دريغ، اگر از اين مهمانى، تهيدست بر گرديم!
دمسازى با فرشتگان رحمت از يك سو، همنوايى با بينوايان و مساكين از سوى ديگر و يادآورى عطش و گرسنگى روز رستاخيز از ديگر سو، به رمضان و روزه، مايه «ذكر» مى‏ بخشد و در سايه اين «ياد»، روزه دار از غفلت مى‏رهد.
گاهى وارد كردن يك «شوك»، انسان را تكان مى‏دهد و حس و حركتى جديد، پديد مى‏آورد.
وقتى روزه مى‏گيرى، «گرسنگى» را لمس و حس مى‏كنى.
نه آن گرسنگى كه هر روز، وقت ظهر و شام، به تو دست مى‏دهد و چند لحظه بعد، سر سفره يا كنار ميز غذا مى‏نشينى و خود را سير مى‏كنى،
بلكه چشيدن ساعتهاى مديد گرسنگى و اينكه مجبورى تحمل كنى و نمى‏توانى خواسته دل و اشتهاى درونت را فورى پاسخ دهى.
محروم نيستى، ولى محروميت مى‏ كشى.
اما كسانى هم هستند كه مدام در محروميت اند و از غذايى چرب و گرم، بى‏ نصيب! آيا در روزهاى رمضان، به ياد رنج پيوسته آنان مى‏افتى؟ يا آنكه هنگام سحر، آن قدر ذخيره سازى مى‏ كنى كه تا غروب، گرسنه نشوى و سطرى از رنج نامه «بينوايان» را نخوانى؟!


سوره) «هَل اتى‏» در باره ايثار خاندانى نازل شد كه روزه بودند، اما هنگام افطار، غذاى خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند و با «آب» افطار كردند و اين فداكارى، سه روز تكرار شد، تا سوره انسان «هل اتى على الأنسان...» نازل شد.
اگر روزه‏ات نتواند «حس همدردى» تو را بيدار كند و تو را به ياد فقرايى بيندازد كه سفره‏شان خالى و جيبشان تهى است، پس چه امساك و صوم و رمضانى؟...
آيا شده است كه روزى جمعى را براى «افطار» سر سفره‏ات بنشانى كه بينوا و تهي دست‏اند، نه فقط آنان كه وضعشان خوب است و اگر به خانه تو هم نيايند، افطار خانه خودشان رو به راه است؟
يك چشم بگردان، ميان فاميل، دوستان، همسايگان، همنوعان، آيا چنين كسانى را مى شناسى كه دعوت كنى و سر سفره كرم و بزرگوارى خودت بنشانى و از سير كردن شكم‏هاى گرسنه، لذت ببرى؟
براى اهل دل، «غذا دادن» بيش از «غذا خوردن» لذت بخش است.
بارى... «رمضان» تمام مى‏شود و به آخر مى‏رسد.
به همين راحتى و سرعت و شتاب!
گرچه فكر مى‏كنيم چه قدر طول مى‏كشد، ولى دقت كه بكنيم، مى‏بينيم خيلى زود مى‏گذرد.
رمضان و سپرى شدن، يك نمونه است.
عمرها، جوانى‏ها، فرصت‏ها، قدرت‏ها و نشاطها نيز به همين سرعت مى‏گذرد. يك نگاه كافى است كه «شتاب عمر» را نشانمان دهد.
جوان با ايمان، در روزهاى آخر، مى‏انديشد كه محصول من از اين گرسنگى و تشنگى چه بود و چه به دست آوردم و چه تغييرى كردم؟
اين سؤال، در مورد مجموعه عمر و زندگى هم قابل طرح است.
ما با روزگار، در حال «داد و ستد» يم. او از ما «عمر» و «جوانى» مى‏گيرد. ما از آن چه گرفته‏ايم و مى‏گيريم؟ آيا حساب سود و زيانمان را كرده‏ايم؟
«غرق آوازيم و بلبل رفته است...».
ما هم، غرق جوانى هستيم و غافليم كه عمر، چه پر شتاب مى‏گذرد. لحظه‏ها، پرشتاب‏تر از ابرهاى گذرا، از آسمان عمرمان كوچ مى‏كنند. پايان خط كجاست؟ به انتهاى فرصت چند روز، يا چند سال مانده است؟ نمى‏دانيم؛ ولى حتمى است.
رمضان، برنامه‏اى براى «خودسازى» و «تحوّل» است. آيا خود را ساختيم و متحول شديم؟
مكتب هم، يك «رمضانِ مادام العمر»براى ماست. بناى شخصيت معنوى و انسانى ما در سايه مكتب و آموزش‏هاى «وحى» شكل مى‏گيرد.
در كجاى زمان ايستاده ‏ايم؟ كيستيم و به كجا مى‏ رويم؟
niniweblog.com

پسندها (1)

نظرات (0)