تولد دو قلوها
خلاصه عزیزانم اگر خدا نگه دارد هیچ اتفاقی نمی افتد بله ... خدا با من بود و حافظ شما
زمان داشت می گذشت تااین که من وارد هفته 14 حاملگی ام شدم ان روز که مورخ تقریبا 17 یا18 فروردین سال 86 بود من و بابا بهنام برتشخیص جنسنیت جنین ها به سونو گرافی دی رفتیم قبل از وارد شدن به اتاق کنترل من وبابا بهنام خیلی هیجان داشتیم بابابهنام به من گفت کاش لیلا یکیش دختر باشه و یکیش پسر من که اصلا به ان بعد قضیه فکر نمی کردم گفتم فقط سالم باشند کافی است در ان لحظه بابا بهنام برای سلامتی شما و همچنین دختر پسر بودن شما یک گو سفند نذرکرد.وگفت که ان را به بهزیستی اهدا خواهد کرد...
نوبت ما رسید و ما وارد اتاق شدیم اقای دکتر بعد از کنترل گفت شما خیلی خوش شانس هستید یکی از قل ها پسر و دیگری دختر است ما از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدیم اره عزیزانم نذر بابا تون قبول شد.وبابا بهنام بلافاصله بعد از تولد شما یک گوسفند خرید و به بهزیستی مرند اهدا کرد خداوند نذر همه ی مسلمانان را قبول کند.