اسرا و صدرااسرا و صدرا، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

دوقلوهای من

دست نوشته های یک مادر برا دوقلوهای زیباش

بدون عنوان

1393/2/15 21:20
نویسنده : لیلا
138 بازدید
اشتراک گذاری

زمان به سرعت برق و باد میگذشت و من در ماه هشتم بارداری ام بودم خانم دکتر برای اگاهی از وضعیت جنین ها من را به سونو گرافی فرستاد. ساعت حوالی 9 و9.5بود و من و بابا بهنام به سونوگرافی رفتیم اقای دکتر بعد  از  معاینه گفت اب کیسه پسر تمام شده و جان بچه در خطر ا سعت و باید هرچه زودتر زایمان صورت بگیرد . وای... خدای من چه اتفاقی می خواهد سر بچه هایم بیاید.من شروع به گریه کردم و هراسان پیش خانم دکتر برگشتیم ایشان بعداز دیدن جواب سونوگرافی حرف اقای دکتر را تایید  کردندوگفتند که بچه ها دو هفته زود به دنیا میایند وبرای نمیدانم دقیقا 3شنبه بود یا 4شنبه

مورخ1386/6/5ساعت 10 صبح وقت عمل دادند .شب قبل از عمل انقدر گریه کردم و به خدا التماس کردم که فقط خدا می داند پروردگارا تو را قسمت میدهم به هر کس که دوستش داری سلامتی خود و بچه هایم را ازتو میخواهم ان شب ازناراحت ی چشم روی هم نذاشتم وصبح بعد از خواندن نماز صبح اماده شدیم برای رفتن به بیمارستان امیرالمومنین.ان روز همراه من مامان مرضیه خاله سمیرا و مامان فاطمه هم بودند انها یک ساک لباس برای شما اماده کرده بودند مامان مرضیه بر سرم قران گرفت و خاله سمیرا هم فیلم میگرفت ساعت حوالی 9/5صبح بود وما به طرف بیمارستان راه افتادیمچشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

رعنا
15 اردیبهشت 93 22:10
آخی چه روزی بود.من هم اومدم بیمارستان.چقدر اسرا و صدرا کوچولو بودند.خدا حفظشون کنه.منتظر ادامه مطالب هستیم.